سيستان – وجهه تسميه – تاريخچه:
سرزمین اساطیری بلوچستان و سیستان از دو ناحیه شمال و جنوب تشکیل شده است. سیستان امروزی که قسمت شمالی استان را در برمی گیرد، در کتاب اوستا، یازدهمین سرزمینی است که " اهورامزدا " آفریده. همچنین زادگاه رستم دستان قهرمان حماسی شاهنامه فردوسی می باشد.
نام سیستان از نام اقوام آریایی " سکا " اخذ شده است.نام قدیم سیستان . سگستان بوده " نیمروز " نام دیگر سیستان است. همچنین بنای بیشتر شهرهای سیستان را به پهلوانان اسطوره ای ایران چون زال، سام و رستم نسبت داده اند. زمانی سیستان جزو متعلقات دولت ساسانی به شمار می آمد که به دست اردشیر بابکان فتح شد و در سال 23 هجری قمری، مسلمانان عرب این سرزمین را فتح کردند.اولین فرمانروای معروف ایرانی این سرزمین بعد از اسلام، " یعقوب لیث " صفاری بود. بعد از صفاریان، سامانیان، غزنویان و سلجوقیان نیز هریک، مدتی در این سرزمین فرمان رانده اند.سرزمین بلوچستان امروزی که ناحیه جنوبی استان را تشکیل می دهد، در قدیمی ترین اسناد تاریخی به اسم " مکا " مشهور بوده و در نوشته های هرودت تاریخ نگار یونانی از آن به عنوان " گدروزیا " یاد شده است.
به دنبال سقوط هخامنشیان توسط اسکندر مقدونی ( 230 پ- م ) وی مسیر بازگشت خود از هند را " گدروزیا " انتخاب کرده است. پس از ساسانیان توسط اعراب مسلمان، در زمان خلیفه دوم، اکثر مردم این سرزمین بلافاصله به اسلام گرویدند.بزرگان.نام آوران. تاریخسازان و سیاستمداران بلوچستان چون رستم های سیستان نبوده و ساختگی نیستند بلکه واقعی بوده و در تاریخ بلوچستان ثبت شده اند و در این راستا می توان از کسانی چون چاکر.گوهرام.حمل.شهداد.میرکمبر و....نام برد. از زمان ساسانیان به بعد این سرزمین همواره جزیی از ایران محسوب می شد تا اینکه با دخالت بریتانیا در قرن نوزدهم میلادی عملاً به دو بخش غربی و شرقی تقسیم شد. از این به بعد بلوچستان مانند سایر ایالت ها و ولایت های کشور حکومت خان خانی داشت تا در سال 1307 ه.ش پس از شکست دوست محمد خان بارکزهی قدرت حکومت مرکزی در این خطه تثبیت شد.
نام قديم سیستان
«زارانجی» یا «زارانگیا» اسم قدیم سیستان است که در حوالی دریاچه «زره» واقع و این لغت زندی است و در لغت زند «زارایا» جای باتلاق را میگفته چنان که در فرس قدیم هم «دارایا» همین معنی را داشته و چون به مجاورت دریاچه این قسمت باتلاق بوده موسوم به این اسم شده است.
مورخين بناي سيستان را به گرشاسب ـ يكي از نوادگان كيومرث ـ نسبت دادهاند. اين ناحيه به دلايل موقعيت خاص استراتژيكي و جغرافيايي در تمام دورههاي تاريخي از اهميت ويژهاي برخوردار بوده است. سيستان در زمان هخامنشيان ، منطقهاي آباد بود. اين امر در كتيبههاي بيستون و تخت جمشيد كه سيستان را يكي از ممالك شرقي داريوش ذكر كردهاند ، منعكس شده است. سكاها در حدود سال 128 پيش از ميلاد ، سيستان را به تصرف خود درآورده و در پهنه آن استقرار يافتهاند.
نام قديمي سيستان « زرنگا» يا « زرنگ » بود. پس از مهاجرت « سكاها» به طرف جنوب ، در زمان فرهاد دوم اشكاني گروهي از آنان در زرنگ مستقر شدند. از اين زمان به بعد زرنگ ، به نام آنان سكستان نام گرفت . شهر زرنگ فعلاً جزء افغانستان است و در محل آن روستاي كوچكي به نام « نادعلي» قرار دارد. در نزديكي آن روستا، تل بزرگي است و بر فراز آن تل ، هنوز آثار خرابههاي ارك زرنگ و قلعه و باروي آن ديده ميشود. لفظ زرنگ ، قديميترين نام سيستان و زاولستان است كه در كتيبه داريوش ، زرنگا آمده است . به عقيده محققين « زرنگ » و « زريه » كه در زبان اوستايي به نام درياست و « دريه » در لغت هخامنشي و « زريا» در پهلوي و « دريا » به زبان امروزي همه يك مفهوم دارند و مراد از آنها درياي « زره » يا «هامون» است . مؤلف كتاب « حدود العالم » نيز « زرنگ » را مركز سيستان دانسته است. نيمروز، نام ديگر سيستان است و به معني جنوب است. بناي بيشتر شهرهاي سيستان را به پهلوانان اسطورهاي ايران چون زال ، سام و رستم نسبت ميدهند.زماني كه سيستان به دست اردشير بابكان فتح شد، جزو متعلقات دولت ساساني به شمار ميآمد . در سال 23 هجري قمري ، مسلمانان عرب اين سرزمين را فتح كردند، ولي در اثر نافرماني مردم اين ناحيه شورشهاي متعددي بروز كرد. سرانجام در زمان معاويه ، مردم اين خطه به اطاعت كامل اعراب درآمدند و عبدالرحمان كه فاتح سيستان بود، به حكومت آنجا منصوب شد.
« يعقوب ليث صفاري» از رودخانه سند تا شطالعرب را تحت فرمان داشت. عمروليث ـ برادر وي ـ نتوانست اين موقعيت مهم را حفظ كند و سرانجام به دست اسماعيل ساماني در بغداد به قتل رسيد. با وجود اين ، سيستان تا چندين قرن تحت سلطه امراي صفاري باقي ماند و طاهر از نوادگان عمرو تا 295 هجري قمري ايالت فارس و كرمان و سيستان را تحت فرمان خود داشت و بعد از وفات او سلسله صفاري روي به ضعف گذاشت. بعد از صفاريان ، سامانيان ، غزنويان و سلجوقيان نيز هر يك مدتي در اين سرزمين فرمان راندند . در زمان مغولان و تيموريان ، خرابيهاي زيادي در سيستان به وجود آمد كه به از بين رفتن سدها ، كانالها و مناطق آباد سيستان منجر شد. در سال 610 هجري قمري ، جلالالدين خوارزمشاه از هندوستان وارد سيستان شد و به منظور مبارزه با مغولها به گردآوري و تجهيز سپاه پرداخت . چنگيز خان ، جغتاي را اعزام كرد تا ضمن تصرف هرات مانع پيوستن لشكريان تازه نفس به لشكريان جلالالدين شود . سرانجام سلطان جلالالدين از جغتاي شكت خورد و سردار مغول با بيرحمي هر چه تمام به قتل و غارت و ويرانگري در اين سرزمين پرداخت . در سال 914 هـ ق، شاه اسماعيل صفوي سيستان را تصرف كرد . پس از شاه اسماعيل ـ در زمان حكومت نادرشاه ـ اختلافهاي داخلي سبب خرابيهاي زيادي در اين سرزمين شد. سرانجام سپاهيان ايران در 1865 ميلادي ، سيستان را از دست امراي سركش پس گرفتند و دو سال بعد اين سرزمين تحت حكومت امير منصوب دولت مركزي ايران قرار گرفت . در سالهاي بعد نيز اين منطقه دستخوش حوادث و وقايع زيادي شد. كشمكشهاي افغانستان با ايران بر سر ادعاهاي آن كشور نسبت به سيستان منجر به دخالت بريتانيا به عنوان حكميت گرديد. كميسيون تشكيل شده توسط بريتانيا ، سيستان را در امتداد خطي از بند سيستان بر هيرمند به طرف كوه ملك سياه در غرب گودزره ، بين ايران و افغانستان تقسيم نمود . با اين كار ، قسمتي كه اروپائيان عنوان « سيستان خاص» به آن دادهاند ( در مقابل « سيستان خارجي » كه به افغانستان واگذار شد ) به ايران تعلق گرفت. طي دهههاي اخير منطقه سيستان با توسعه زير بناها و استقرار برخي از صنايع و رشد مناسب فضاي شهري و روستايي ، نسبت به گذشته آباداني فراواني يافته است.
منبع:
EXarisfa.comEX<-m->http://amitisiran.blogfa.com/post-27.aspx<-mm->سیستان-زادگاه رستم دستان<-mmm->