حسی که گویشوران یک زبان از شنیدن کلام گویشوران یک زبان بیگانه (زبانی که اصلا نمیدانید آن را ) میگیرند بسیار جالب است.من حس میکنم این حس در بین گویشوران هر زبان مشترک است. منظورم این است که حس میکنم مثلا گویشوران فارسی نسبت به روسی یک حس مشترک دارند ( اگر فرض کنیم روسی ندانند).
البته یک سری کلیشه در این مورد مطرح است . مثلا بسیاری به نقل از فکر کنم گوته و یا نه او ، دیگر بزرگ اروپایی، یک سری احساسات قالبی را مطرح میکنند. میگویند فرانسوی زبان رومنس و عشق و احساس است. من هیچ گاه هنگام شنیدن این زبان (که هیچ از آن نمیدانم) احساساتی نمیشوم و بلکه متنفرم از ریتم آن. برعکس این حس را در هنگام شنیدن اسپانیایی دارم. و باز میگویند که آن شخص گفته که آلمانی زبان خشنی است و ... باز هم حس متفاوتی دارم. آلمانی برایم بسیار شیرین است. تصور میکنم آن که این حرفها را زده چون اروپایی بوده ، احساساتش با من که فارسی میدانم و زبان های ایرانی ، متفاوت است.
هنگام شندیدن مکالمات اسپانیولی ، لبریز احساس میشوم. با شنیدن آلمانی لبریز غرور ، با شنیدن فرانسوی و روسی لبریز تنفر ، با شنیدن انگلیسی لبریز تحسین ، با شنیدن زبان ژاپنی خنده ام میگیرد. شما هم احساساتتان را از زبان های بیگانه بنویسید ببینیم قضیه چیست!!!
EXarisfa.comEX<-m->http://linguists2b.mihanblog.com/post/111<-mm->حسی که میگیریم از زبان ها<-mmm-> البته یک سری کلیشه در این مورد مطرح است . مثلا بسیاری به نقل از فکر کنم گوته و یا نه او ، دیگر بزرگ اروپایی، یک سری احساسات قالبی را مطرح میکنند. میگویند فرانسوی زبان رومنس و عشق و احساس است. من هیچ گاه هنگام شنیدن این زبان (که هیچ از آن نمیدانم) احساساتی نمیشوم و بلکه متنفرم از ریتم آن. برعکس این حس را در هنگام شنیدن اسپانیایی دارم. و باز میگویند که آن شخص گفته که آلمانی زبان خشنی است و ... باز هم حس متفاوتی دارم. آلمانی برایم بسیار شیرین است. تصور میکنم آن که این حرفها را زده چون اروپایی بوده ، احساساتش با من که فارسی میدانم و زبان های ایرانی ، متفاوت است.
هنگام شندیدن مکالمات اسپانیولی ، لبریز احساس میشوم. با شنیدن آلمانی لبریز غرور ، با شنیدن فرانسوی و روسی لبریز تنفر ، با شنیدن انگلیسی لبریز تحسین ، با شنیدن زبان ژاپنی خنده ام میگیرد. شما هم احساساتتان را از زبان های بیگانه بنویسید ببینیم قضیه چیست!!!