از نظر فوکو گفتمان صرفاً جنبه ظاهری و سطحی زبان نیست، بلکه زبان خود جنبه ای از گفتمان است. فوکو تعریفی سه سطحی از گفتمان به دست می دهد و آن را گاه به مثابه
1.حوزه عام همه گفته ها و نوشته ها،
2. مجموعه ای از گفته های مشخص و متمایز،
و گاه به مثابه
3.کردارهای منظمی که دلالت بر مجموعه ای از گفته ها می کنند
در نظر می گیرد.
تعریف اول به همه کاربردهای واقعی گفتاری و نوشتاری زبان به صورت روزمره اشاره دارد. تعریف دوم به صورتبندیها و یا حوزه هایی خاص مانند گفتمان نژادپرستی، گفتمان فمینیسم، و یا گفتمان سرمایه داری دلالت می کند. و در نهایت، تعریف سوم به ساختارهای سیاسی-اجتماعی ای بازمی گردد که شرایط و قواعد وقوع گفته ها و نوشته ها را تعیین می کنند. در حقیقت، گفتمان آن حوزه عام و کلی ای است که در درون آن زبان به اشکالی خاص نمود پیدا می کند و به کار برده می شود. گفتمان تعیین کننده حوزه ای است که در آن دانش تولید و بازتولید می شود.
فوکو مفهوم متن زبانی را هم بسط داده است. یک متن، معنایی است که خود متن به آن اشاره دارد، اما نه به دلیل ویژگی ذاتی خود متن، بلکه به این دلیل که متن خود محصول یک صورتبندی گفتمانی است، صورتبندیهای گفتمانی ای که دارای ایدئولوژهای مختص به خود و شیوه های خاص اعمال قدرت هستند. متون، تکه هایی از جهان و همیشه سیاسی اند زیرا صورتبندیهای گفتمانی ای که آن ها تولید کرده اند خود سیاسی هستند. هر فرد و هر آنچه که او می گوید و می نویسد تحت نظارت و کنترل حوزه ها و قلمروهای گفتمانی قدرت/دانش است. قدرت/دانش به شکل نظامهای حقیقت بروز و نمود پیدا می کند و نظامهای حقیقت، مجموعه قواعد، گفته ها، و شیوه های فهمی هستند که آنچه درست، حقیقی، و واقعی است را در برهه مشخصی از زمان تعریف و تحدید می کنند. صورتبندیهای گفتمانی مانع از دسترسی افراد به خارج می شوند و فهم فرد را در خود محصور می کنند. بنا بر این، تغییر اجتماعی، سیاسی، یا فرهنگی زمانی امکان پذیر است که کل اجتماع، نه یک یا چند فرد، بتوانند شیوه اندیشدن، دانستن، صحبت کردن و رفتار کردن شان را تغییر دهند.
این مطلب و ازوبلاگ دوست خوبم علی سلطانی گرفتم