loading...
سایت بزرگ چشمه
تعطیل شد بازدید : 63 دوشنبه 09 مرداد 1391 نظرات (0)
داستان های کوتاه و خواندنی

پس از رسیدن یک تماس تلفنی برای یک عمل جراحی اورژانسی، پزشک با عجله راهی بیمارستان شد ،او پس از اینکه جواب تلفن را داد، بلافاصله لباسهایش را عوض کرد و مستقیم وارد بخش جراحی شد .

او پدر پسر را دید که در راهرو می رفت و می آمد و منتظر دکتر بود. به محض دیدن دکتر، پدر داد زد:

چرا اینقدر طول کشید تا بیایی؟ مگر نمیدانی زندگی پسر من در خطر است؟ مگر تو احساس مسئولیت نداری؟

پزشک لبخندی زد و گفت:

EXarisfa.comEX<-m->http://postman13.mihanblog.com/post/1253<-mm->هرگز زود قضاوت نکنید<-mmm->
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
امیدواریم لحظات خوشی را دراین سایت سپری کنید واز مطالب و امکانات آن لذت ببرید.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظر شمادرباره مطالب این وبلاگ چیست؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1
  • کل نظرات : 23
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 18
  • آی پی امروز : 201
  • آی پی دیروز : 6
  • بازدید امروز : 411
  • باردید دیروز : 7
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 418
  • بازدید ماه : 462
  • بازدید سال : 3,304
  • بازدید کلی : 190,013
  • کدهای اختصاصی