تمام درد دلت را كه از سفر گفتی
گمان كنم كه دلت سوخت مختصر گفتی
من از جسارت آن دست بی حيا گفتم
تو از مشقت گودال و قطع سر گفتی
همان كه آتشمان زد و خيمه را سوزاند
صدا زدم كه الهی به پای مرگ افتی
چنان به روی سرم داد زد پس از سيلی
نگفته ام كه نگو باز هم پدر گفتی
به روی نيلی و موی سفيد دقت كن
بگو شبيه كه هستم پدر، اگر گفتی؟
فقط بگو كه چه شد ظالمانه چوبت زد
شما به غير كلام خدا مگر گفتی
دلم براي غريبی عمه مي سوزد
مگو زدرد سفر از چه مختصر گفتی
(حامد خاكي)
منبع : http://harame-shah.rozblog.comEXarisfa.comEX<-m->http://www.harame-shah.rozblog.com/post/9379<-mm->یا ابتا یا حسین(ع)<-mmm->